محل تبلیغات شما
دریغا و دردا ، که چراغ پر فروغ محفل ما خاموش گشت و طلعت زیبای خویش را کتمان ، و ما را از نظاره ی چشمان پاکش محروم داشت . پدرم را می گویم ؛ او اختری درخشان و بی نظیر بود و صد افسوس ، که با صراحت لهجه اش ما را شیفته و واله ی خود ساخت ، لیکن بار سفرش را بست و از این دیار و وادی رحلت نمود و چشمان ما را اشک بار و غم زده کرد . دیگر پس از او ، این خانه رنگ و بوی خوشی به خود نگرفت . همه ی اعضای این خانواده از نیکویی و صداقت و مهرورزی و پاکدامنی ، به عصیان و

نقش من در روزهای کرونایی؛غزل اسفندیاری

باران؛نجمه فرهادی پور

فصل بهار؛ندا زارع

، ,ی ,خاموش ,چراغ ,بار ,چشمان ,ما را ,، که ,زده کرد ,کرد دیگر ,بار و

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

به تو چه؟!